لزوم برنامهریزی در نرمافزار CMMS برای ارتقای مدیریت تعمیر و نگهداری ماشینآلات
تعداد افرادی که از قابلیت برنامهریزی در تعمیرات و نگهداری استفاده میکنند اندک است و کمتر به توصیف مطلوبی از برنامهریزی حاصل از مدیریت تعمیر و نگهداری مبتنی بر سامانهی نرمافزاری CMMS میپردازند. به موجب عدم استفاده از برنامهریزی تعمیر و نگهداری است که CMMS تنها یک بروکراسی دیجیتالی به حساب آمده و پوشش مناسبی جهت نقصانهای حاصل از پیشبینی رویدادها و منابع مورد نیاز آتی به وجود نمیآورد.لری بک (1996( با استناد به نتایج نظرسنجی از مدیران تولیدی نشان میدهد معمولاً قبل از اجرای سازمانی و رسمی برنامهریزی تعمیر و نگهداری به توجیه حداقلی هزینه و مالی جهت جلب آرای مدیران شرکتها نیاز است. بسیاری از این مدیران انتظار افزایش بهره وری دارند، اما معلوم نیست که بنا به کدام دلایل چنین افزایش بهرهوری تنها از CMMS مورد انتظار میباشد. دیوید برگر (1997) می گوید که "نرخ شکست" اجرای بسته CMMS معمولاً حدود 50٪ است. Christer Idhammar (1998) "نرخ موفقیت" بستههای CMMS را فقط 18٪ میداند.
شرکتها باید نگاه خود را به سامانههای نرمافزاری اصلاح نمایند. مطمئناً نرمافزار CMMS درمان نهایی مشکلات مدیریت تعمیر و نگهداری نیست. با این وجود، یک CMMS ابزار مهمی جهت گردآوری و تحلیل اطلاعات ارائه مینماید. علاوه بر این، یک CMMS تنها سامانهای مورد استفاده کارکنان تعمیر و نگهداری نیست. CMMS ابزاری جهت پیشبرد امور کل کارخانه یا شرکت است. اصطلاح maintenance یا نگهداری برای سامانهی اطلاعاتی CMMS مفهوم نامتجانس اداری را رایج کرده که حوزهی استفادهی سامانهی مزبور را صرفاً محدود به تعمیر تجهیزات خراب معرفی مینماید. مطمئنا برنامهریزی یکی از مهمترین گامهای تعالی و بلوغ سازمانی بهرهگیری از سامانهی نرمافزاری CMMS میباشد.
سازمانها برای دستیابی به عملکردی موفق در سطح جهانی باید فعالیتهای مرتبط با مدیریت نگهداری و تعمیرات ماشینآلات را برنامهریزی و پیگیری نمایند. برنامهریزی عملیات نگهداری و پیشبرد رویدادهای مرتبط با تعمیرات ماشینآلات دو عملکرد متفاوت است که به عنوان مکمل یکدیگر عمل مینمایند. برنامهریزی نگهداری و تعمیرات ماشینآلات فرآیند پیکربندی مجدد حجم کاری مبتنی بر یک فرآیند تولیدمحور است. برنامهریزی نگهداری و تعمیرات برای تخصیص منابع کارخانه و ماشینآلات، منابع انسانی، برنامهریزی فرآیندهای تولید و خرید مواد استفاده میشود.
همانگونه که مدیران عالی کارخانهجات و صاحبان صنایع بزرگ میدانند وقت در مدرنیته ارزشی افزون از طلا دارد. جامعه مدرن پیوسته شتاب بیشتری به خود میگیرد. با پیدایش فناوریهای جدید ارتباطی، هر روز بیشتر احساس میکنیم عقبماندهایم و در جستوجوی راهی برای دستیابی به سرعت بیشتر هستیم. این حس از کجا ناشی میشود؟ احساس یا عدم احساس کمبود زمان بستگی دارد به رابطه زمانی که در اختیار ماست و زمانی که برای انجام کارهای خود نیاز داریم. مشکل جامعه امروز این است که ناهمخوانی روزافزونی بین این دو وجود دارد. اولین آگاهی و تجربه تنشآلود انسان از مسئله زمان در دوران مدرن به نیمههای قرن هجدهم بازمیگردد؛ تجربهای که میتوان آن را در قالب این سؤال مطرح کرد: من چه زمانی مالک و فرمانروای وقت و زمان خود خواهم شد؟
هر کس در زمینهٔ جامعهشناسی، اقتصاد، فرهنگ و مدیریت مطالعه کرده باشد، قطعاً اصطلاح «انقلاب صنعتی» یا «Industrial Revolution» را شنیده و با آن آشناست. این موضوع بهویژه در مدیریت بسیار به چشم میآید. بخش بزرگی از نظریات علم مدیریت دستاوردهای مستقیم و غیرمستقیم انقلاب صنعتی است. در حدی که شکلگیری دانش مدیریت مدرن را میتوان یکی از پیامدهای انقلاب صنعتی دانست. سخت است کتابی دربارهٔ تاریخچه مدیریت بیابید و در آن به انقلاب صنعتی اشاره نشده باشد.
همه کموبیش میدانند انقلاب صنعتی چیست. اما اتفاقنظر چندانی بر روی تعریف انقلاب صنعتی وجود ندارد. سادهترین توصیف انقلاب صنعتی این است که در مقطعی از تاریخ، که بیشتر به اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم برمیگردد، صنعت به شدت رشد کرد. ماشینآلات صنعتی بسیاری اختراع شدند. کارخانجات بزرگی تأسیس شدند و سطح زندگی و سبک زندگی بسیاری از مردم در جهان تغییر کرد. موتور بخار، ماشین ریسندگی آبی، کارخانجات تولید انبوه فولاد، کشتی بخار و لوکوموتیو بخار، تلگراف، چرخ خیاطی و یخچال، تنها چند نمونه از اختراعات دوران انقلاب صنعتی هستند.
کارگران و کارمندان زمان خویش را به صاحبان کسب و کار اختصاص داده و در قبال عدم کارکرد زمانی خارج از شرکت و سازمان متعلقه حقوقی به صورت ماهیانه دریافت میکنند. وظایف و شناسنامه شغلی مناصب کاملا واضح و روشن و تکراری بوده و از یک نظم طبیعی تبعیت و پیروی مینماید. هر آنچه مایهی ایجاد نابهنجاری و بینظمی در روند پیشبرد امور روزانه شود منجر به هزینههای هنگفت و ضرر و زیان کسب و کار خواهد شد. احساس وجود شتاب در جهان پیرامون ما هرگز انسان مدرن را ترک نگفته است. این موضوع در ارزیابیهای کلاسیک جامعهشناسی نیز به چشم میخورد: مارکس و انگلس در «مانیفست کمونیسم» میگویند در جامعه سرمایهداری، «هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود»، زیمل متوجه عصبیترشدن زندگی میشود و سرعت دگرگونی تجربیات اجتماعی را ویژگی اصلی زندگی کلانشهری و از اینرو مدرنیته میشمرد، دورکیم بیهنجاری را پیامد احتمالی دگرگونیهای اجتماعی میداند که بسیار سریعتر از اینکه شکلهای تازه اخلاقیات و همبستگی گسترش یابد، رخ دادهاند و وبر اخلاق پروتستانی را نوعی اخلاق انضباط زمانی سختگیرانه تعریف میکند که اتلاف زمان را «مهلکترین گناهان» میداند.
آنچه در قرن ١٨ اتفاق افتاد، نوعی دگرگونی در شیوه ثباتبخشی به جامعه بود و از آن به بعد جامعه فقط از طریق انواع و اقسام افزایشها میتوانست در حالت ثبات باقی بماند؛ از طریق رشد اقتصادی، شتاب تکنولوژیک و نوآوری فرهنگی. به بیان دیگر بعد از قرن هجدهم شتاب برای ثبات اجتماعی یک امر ضروری محسوب میشود و اگر بخواهیم نظم اجتماعی سرپا بماند، گریزی از شتاب نیست. اما در قرن بیستویکم زمینه فرهنگی به کل عوض شده است. امروزه شتاب تبدیل به یک ضرورت ساختاری شده و دیگر در خدمت پیشرفت نیست، بلکه وجود آن ضروری است تا ما تلف نشویم. ما باید نوآور، خلاق، سختکوش و سریع باشیم؛ فقط برای حفظ وضع موجود. این وضعیتی بسیار ویژه است که در آن مردم حس میکنند هر سال باید سریع و سریعتر بدوند تا صرفا در همان جای قبلی بمانند. ما دیگر باور نداریم زندگی بهتر میشود، بر کمبودها فائق میآییم و با بهبود اوضاع، کشمکشها کمتر خواهد شد بلکه برعکس، تقریبا مطمئنیم زندگی سخت و سختتر خواهد شد.
اما بهراستی چه چیزی در جامعه مدرن شتاب میگیرد؟ میتوان شتاب در سرعت زندگی، تاریخ، فرهنگ، حیات سیاسی، جامعه یا حتی خود زمان را مثال زد. برخی میگویند به نظر میرسد در مدرنیته همه چیز سرعت میگیرد ولی روشن است که زمان در هیچ برداشت معناداری نمیتواند شتاب بگیرد و همه فرایندها در زندگی اجتماعی نیز شتاب نمیگیرند. ساعت ساعت است و روز روز، صرفنظر از اینکه احساس کنیم زمان به سرعت گذشته است یا نه؛ و روشن است که دورههای بیماری، گذر فصلها و دوران تحصیل سرعت نمیگیرند. نخستین و آشکارترین و سنجشپذیرترین شکل شتاب سرعتگرفتن عمدی فرایندهای معطوف به هدف ترابری، ارتباطات و تولید است که آن را میتوان شتاب تکنولوژیکی خواند. بهعلاوه شکلهای جدید سازمان و مدیریت که بهدنبال تسریع عملکردها هستند، در این زمره قرار میگیرند. پدیده شتاب تکنولوژیکی را میتوان به مثابه فرایندهای شتاب درون اجتماعی توصیف کرد. اگر تجهیزات و ماشینآلات موجود در کارخانه از کارکرد خطی و ترتیبی خود بازایستند حتما صنعت و شرکت صاحب خط تولید با خسران و ضرری هنگفت روبهرو خواهد شد که ثانیه به ثانیهی آن و در برخی صنایع مانند صنایع هستهای هزارم ثانیهی آن میلیونها و یا شاید میلیاردها تومان ارزش داشته باشد. نرمافزار CMMS بهبودهای پیشرو و پیشگام ساختیافته و زمانمندی را برای صاحبان صنعت و مدیران عالی سازمانی فراهم میآورد تا نما و شمایی کلی از نبض سالم خط تولید کارخانه را روبهروی خود داشته باشند.
سیستمهای مدیریت نگهداری کامپیوتری (CMMS) ابزارهایی پراگماتیک و مبتنی بر نتیجه را برای برنامهریزی تعمیر و نگهداری، اندازهگیری آنچه ارزشمند میدانید ارائه میدهند. با این حال، یک فرآیند پیاده سازی موفق برای استفاده از قدرت کامل یک سیستم مدیریت نگهداری ضروری است. سه عنصر اصلی وجود دارد که منجر به موفقیت پیادهسازی سامانهی نرمافزاری CMMS میشود:
1. پیشرفت مداوم
2. تعریف درست واحدهای سازندهی CMMS، از جمله داراییها، PMها، مخاطبین، قطعات، سفارشات کاری ، و برنامهها
3. استراتژیهایی جهت ارتقاء اطمینانپذیری و سطح سلامت داراییها مبتنی بر استانداردهای رایج دنیا مانند ISO 55000، ISO 14224، KPIs، MRO، TPM، و RCM
ایجاد یک تیم پیادهسازی CMMS به تسهیل موفقیت قبل از پیادهسازی نرمافزار کمک میکند. تیم پیادهسازی سامانهی نرمافزاری فناورانه باید مبتنی بر یک آرایش منظم و بدون اعوجاج سازمانی و با هماهنگی و همکاری کامل گرد هم جمع شوند. اعضا ممکن است از بخشهای مختلفی از جمله تعمیر و نگهداری، فناوری اطلاعات، مدیریت مواد و غیره باشند.
برنامهریزی یا زمانبندی تعمیر و نگهداری نقشی حیاتی در بلوغ سازمانی پیادهسازی نرمافزار CMMS دارد. برنامهریزی و زمانبندی تعمیر و نگهداری راههای عملی و نوآورانهای را برای شناسایی و دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده توسعه میدهد.
در یک روز کاری تکنسینهای تعمیر و نگهداری بدون CMMS در صورتی که در نهایت بلوغ سازمانی خویش به انجام امور مرتبط با مدیریت نگهداری و تعمیرات ماشینآلات و تجهیزات صنعتی بپردازند اتفاقات مشروحهی ذیل با توجه به درصد زمانی مورد اشاره واقع خواهد شد:
1. 22 درصد زمانی مرتبط با تامین و تصاحب قطعات مورد نیاز انجام فرآیند نگهداری و تعمیرات ماشینآلات میشود
2. 21 درصد زمان خود را مصروف آچارکشی مینمایند
3. 15 درصد زمان صرف انتظار جهت حضور همکاران میشود
4. 13 درصد زمان خود را به دنبال ابزارهای مورد نیاز فرآیندهای نگهداری و تعمیرات ماشینآلات هستند
5. 12 درصد زمان خود را منتظر آماده شدن تجهیزات و ماشینآلات صنعتی جهت انجام عملیات نگهداری و تعمیرات تجهیزات و ماشینآلات صنعتی صرف میکنند
6. 5 درصد زمانی در انتظار صدور مجوزات لازم هستند
7. 3 درصد نیز مصروف نظارتهای فنی و سازمانی مدیریت نگهداری و تعمیر ماشینآلات میشود
آمار تعمیر و نگهداری «کلاس جهانی» ، بهترین شیوهها و مفاهیم، استاندارد را برای سازمانها و صنایع مطرح بینالمللی تعیین میسازد. مفهوم کلاس جهانی برای اولین بار در صنایع خودروسازی و فولاد توسط سازمانهای تولیدی ژاپنی پیشگام معرفی شد. سازمانهایی که تلاش میکنند تولید در سطح جهانی را بالا برده و اغلب بهرهوری بالاتر، هزینههای کمتر و خروجی با کیفیت بالاتر را تجربه نمایند.
در یک نظرسنجی 32٪ از پاسخ دهندگان توضیح دادند که فعالیتهای برنامهریزی تعمیر و نگهداری و زمانبندی تعمیر و نگهداری را انجام میدهند، اما امور اداری مرتبط صورت گرفته به هیچ وجه رسمی نیست، و 22٪ گفتند که در حال انجام تعمیر و نگهداری اضطراری یا em هستند. با توسعه فرآیندهای استاندارد و اجتناب از تعمیر و نگهداری اضطراری یا em، زمان آچارکشی که در حال حاضر 20 تا 35 درصد کار مستقیم است و مابقی که مصروف جستجوی قطعات، اطلاعات یا منتظر در دسترس قرار گرفتن تجهیزات میشود با اعمال استانداردها و دستورالعملهای موجود در مدیریت تعمیر و نگهداری «کلاس جهانی» به 55 درصد کار مستقیم تبدیل میشود. با بهکارگیری قابلیت برنامهریزی نرمافزار CMMS 57 درصد بهبود سازمانی حاصل خواهد شد و کار تعریف شدهی 20 تکنسین مبتنی بر معادلات حاکم بر استانداردها و معیارهای تعمیر و نگهداری "کلاس جهانی" معادل با 47 تکنسین بدون نرم افزار نگهداری و تعمیرات ماشینآلات CMMS است.